آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان مطالب و ديدني هاي روز مطالب زيبا
شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو اینقده بالا پایین پرید خسته شد و خوابیـــد دیدم بهترین موقع است تا خوابه دوباره بندازمش تو آب .... الان چند ساعته بیدار نشده یعنی فکرکنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده و خودشو زده به خواب ... . . این داستان رفتار بعضی از آدم هایی است که کنارمونند ! دوستشون داریم و دوستمون دارند .. ولی ما رو نمی فهمند و فقط تو دنیای خودشون فکر میکنن که دارن بهترین رفتار رو با ما می کنند نظرات شما عزیزان: شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:داستان, :: 9:39 :: نويسنده : س.برج خانلو
![]() ![]() |